آتریناآترینا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 6 روز سن داره

آترینا مسافر کوچولوی بهار

رویش اولین مروارید اترینا

دیشب آترینا تا صبح یه ربع یه ربع از خواب بیدار میشد و گریه میکرد امروز صبح وقتی بهش صبحونه میدادم قاشق به دندونش خورد و صدا داد وقتی دوباره امتحان کردم دیدم بله دندون دخملی نازم نیش زده دست زدم به لثه ش تیزی ش رو احساس کردم وااااااااااااای که من و بابایی چقدر ذوق کردیم و بغلش کردیم و بهش تبریک گفتیم و حسابی بوسیدیمش. آترینا اولین مروارید زندگیش رو در 9 ماه و 27 روزگی دراورد( 1391/10/29) امشب راحت خوابیده و اصلا بیدار نشده  
30 دی 1391

سوسو زدن مروارید آترینا از تو صدف

دیروز صبح متوجه شدم یه قسمت از لثه ت سفید شده خوب که بررسی کردم فهمیدم یه مروارید خوشکل زیر لثه ت آماده ی بیرون اومدنه( البته هنوز تو پیله س).هورااااااااااااااااا   دعا میکنم هر چه زودتر مرواریدهای خوشکلت یکی پس از دیگری از تو صدف بیرون بیاد تا از این درد و رنج راحت بشی. این روزها من و بابایی درگیر اسباب کشی هستیم و منتظریم امتحانای بابایی تموم بشه تا نقل مکان کنیم خیلی احساس خستگی میکنم بیشتر خستگی م به خاطر شب نخوابیهامه چون این شب های اخیر خیلی زود به زود از خواب بیدار میشدی و گریه میکردی. و از طرف دیگه هم روزها   مشغول شستن و بسته بندی وسایل هستم که این خود خیلی باعث خستگی م شده. خیلی کارها  رو سرم آ...
29 دی 1391

10 ماهگی آترینا

سلام به همه ی دوستای عزیزم که حتی وقتی نیستیم فراموشمون نمیکنن و لطفشون رو ازمون دریغ نمیکنن و عذر خواهی بابت اینکه خیلی دیر آپ شدم.   30 آذر به خاطر ماوریت کاری بابایی توفیق اجباری نصیبون شد تا باهاش همراه بشیم و به تهران بیایم که ای کاش راضی میشدیم و خونه میموندیم و همراه نمیشدیم. 30 آذر برای تهران پرواز داشتیم که از بس هوا طوفانی و بد بود تغییرات فشار هوا باعث شده بود همه مسافرین حالشون بد بشه. اصلا نمیتونم توصیف کنم که چقدر من و بابایی حالمون بد شد و خودمون رو لعنت کردیم که تو این هوا با هواپیما سفر کردیم از حال شما هم خبر ندارم چون به ظاهر خواب بودی میدونم صد در صد این تغییر فشار حال شما رو هم بد کرده بود. از قبل ...
16 دی 1391
1